قلب تو

جوانی که قلب یک دست و صیقلیش را در دست گرفته بود و در میدان نوا سر داده بوددکه بنگرید قلب مرا

زیباترین قلبهاست

پیرمردی پای به میدان گذاشت

قلب خود را به نمایش گذاشت

قلبی که مملو بود از وصله های ناجور و بعضی جاها خالی بود

گفت این قلب من است

هر جا رفتم دوستی یافتم ارادتی حاصل شد تکه ای از قلبم را به او دادم

اگر او هم ارادتی داشت تکه ای از قلبش را میداد و من آن را در جای خالی وصله کردم در غیر این صورت جا آن تکه خالی ماند

حال بگویید قلب چه کسی زیباتر است

جوان در حالی که گوشه ای از قلبش را به پیرمرد میداد گفت قلب تو
#قلب_تو
دیدگاه ها (۸)

پاییز می رسد که باز هم عاشق کند مرا

چه می شود با آمدنت این پاییز را بهار کنی امام زمانم

مهر به دل است نه ماه

دلم به مشبک های ضریحت سخت محتاج است ..

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط